حنانهحنانه، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه سن داره

حنانه نفس مامان و بابا

حنانه جان دوستت داریم.

کودک خدا ترس

مردی پسر کوچکی داشت. روزی به او گفت: پسرم امروز بیا تا به باغی از باغهای مردم برویم و اندکی میوه بچینیم. پسر خردسال همراهش حرکت کرد به باغی وارد شدند و در پای درختی رسیدند. پدر به پسر گفت: همین جا منتظر باش و به اطراف اندکی بنگر تا کسی ما را نبیند.! سپس خودش بر درخت رفت و مشغول چیدن میوه گردید. چند دقیقه ای که گذشت، پسر فریاد کشید: پدر! یک نفر دارد ما را می بیند.! پدر ترسان و به شتاب از درخت پایین آمد و پرسید: او که ما را می بیند کجاست؟ پسر هوشیار پاسخ داد: او خدایی است که همه را می بیند و بر همه آگاه است. پدر از این سخن فرزند خود شرمگین شد و برای همیشه از کار زشت خویش دست برداشت . حنانه عزیز ما بزرگترها گاهی اوقات از شما فرشته...
26 تير 1393

زندگی چیست؟

زندگي فرصت بس کوتاهيست تا بدانيم که مرگ آخرين نقطه پرواز پرستو ها نيست مرگ هم حادثه است مثل افتادن برگ که بدانيم پس از خواب زمستاني خاک نفس سبز بهاري جاريست . ...
26 تير 1393

خود شناسی و خدا شناسی

  کعبه را گفتم تو از خاکی من از خاک          چــرا بايــد به دور تو بگردم   ندا آمد تو با پــا آمــدی بايــد بگـــردی              برو با دل بيا، تا من بگردم   وقتی کودکی متولد می شود اگر او را در زندان کوچکی بزرگ کنیم ، دنیای او به همین زندان ختم می شود ، با در و دیوار آن انس می گیرد و تمام دنیای او همین حصار کوچک است و چه بسا که به این دنیای کوچک چنان عشق و علاقه ای پیدا می کند که دوست ندارد به بیرون حصار قدم بگذارد و حتی فکر رفتن آن طرف او را ناراحت می کند زیرا شناختی از بیرون حصار ندارد . حال اگ...
26 تير 1393

چه کسی مراقب ماست

این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است.شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به  پایش کوفته شده است.دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد. این میخ ۱۰ سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!! چه اتفاقی افتاده ؟ مارمولک ۱۰ سال در چنین موقعیتی زنده مونده!!! در یک قسمت تاریک بدون حرکت. چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد. تو این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟ همان طور که به مارمولک ...
26 تير 1393

شب قدر

با سلام به دختر گلم. دیشب شب 19 ماه مبارک و شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) شبهایی که سرنوشت 1 سال  آدمها تو اون بسته میشه .حنانه قند عسل  و مامان لیلا و خاله مژگان رفتند خونه همسایه برای احیاء . من و  عمو اسماعیل هم رفتیم مسجد دانشگاه علم و صنعت.مراسم خوبی بود و تا ساعت 03:10 دقیقه بامداد اونجا بودیم ... از همگی قبول باشه. در این باره بیان بسیار زیبا و شکوهمندی از حضرت علی ( ع ) نقل شده است که در ضمن مناجاتی چنین می فرماید : " تو را نه از بیم دوزخ می پرستم و نه به طمع بهشت بلکه چون شایسته پرستشی می پرستمت "  
26 تير 1393

بعد ازافطار با حنانه

با سلام به دلبند بابا حنانه عزیز این روزها به خاطر گرمی هوا هر شب بعد از صرف افطاری حنانه سواره سه چرخه میشه میریم  پیاده روی توی کوچه و خیابون.اینقدر هوا خنک و عالیه که نگو،مخصوصآ زیر نور ماه.تازه اینکه حنانه کوچولو داره پازدن سه چرخه رو یاد میگیره و کلی ذوق میکنه.یاد دوچرخه یاد گرفتن خودم می افتم.شاد باشی باباجی دوستت دارم. ...
22 تير 1393

تولد مامان لیلا7 اسفند ماه

تولدت مبارک ♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥تولدت مبارک♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . . .   سوسوی ستارگان آسمان در التهاب آمدن توست آمدی و آسمان و زمین را برایم بهشت کردی تنها ستاره ی آسمان دلم تولدت مبارک . . .  سالیان درازی است که در گلخانه دلم گل محبتی را که خودت کاشته‌ای آبیاری می‌کنم تولد مهربان ...
18 تير 1393